Theatre Magazine
190901 مصاحبه لئو در مجله ی Theatre🎭 ماه سپتامبر
مقدمهی نمایش لئو
پردهی اول نقش لئو الان تکمیل شده.
صحنهی اصلیش الان شروع میشه.
وقتی بعد از دو سال لئو رو ملاقات کردم، حس غریبی داشتم. چون لئوی دو سال پیش، وقتی داشت برای نقش آرماند در موزیکال ماتاهاری آماده میشد، حتی وقتی که داشت راجع به نقشش توضیح میداد، جملاتش رو با دستپاچگی به پایان میبرد. اما لئوی ۲۰۱۹، با وضوح و خوب صحبت میکنه. شاید بخاطر اینکه دو سال پیش، فقط بر مبنای آموزشهایی که بهش داده میشد توی موزیکال نقشآفرینی میکرد. اما الان میدونه که چطور باید به عنوان یک بازیگر موزیکال عمل کنه، و اعتماد بنفسشو به دست آورده.
لئو اکنون در حال اجرای موزیکال ماری آنتوانیت هست. در این موزیکال، لئو نقش “اَکسِل وُن فِرسِن” رو بازی میکنه، که یه نجیبزاده هست و شیفتهی ملکه ماری آنتوانیت شده. در بحبوحهی انقلاب فرانسه، او نظارهگر بر باد رفتن عشقش میشه، و این تراژدی رو به بینندگان نشون میده. مثل فرسن که با اولین ظهور خودش روی صحنه، بینندگان رو به قرن ۱۸ برد، اکنون پرده برای حضور لئو روی صحنه بالا میره.
🎤: تو بعد از ۶ ماه با نقش “تاد” در الیزابت به صحنهی موزیکال برگشتی. تو همچنین سولو آلبومی ک خودت ساخته بودی (Muse) رو منتشر کردی. تبدیل شدن از خواننده به بازیگر موزیکال راحت بود؟
🐱: هاها. من الان درست وسط تمرین برای ماری انتوانیت هستم، پس دارم سعی میکنم که کمتر حس خوانندگی داشته باشم. به محض اینکه پروموشنهای یک کنسرت یا آلبوم تموم میشه، من کار روی یک پروژهی دیگه رو شروع میکنم. من هر روز تمرینهامو ضبط میکنم و روی حالت بدن، گامهام و ژستهام کار میکنم. من حس خواننده بودن رو دارم. چون وقتی که لئوی ویکسم و روبروی دوربین ایستادم و اجرا میکنم، حس آزادی بیشتری دارم. ولی در موزیکالها، باید از خودم تصویر دقیق و کنترلشدهای رو به نمایش بذارم. کلماتم، حالت بدنم، رفتارم، همه چیز. بههمین خاطر، وقتی که قراره از خوانندگی دور بشم، یه کم برام سخته.
🎤: حتما برای تغییر عادتت خیلی تلاش میکنی؟
🐱:من خیلی در این باره تمرین کردم. به همین خاطر، حتی وقتی خارج از اتاق تمرین هستم، سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم. این خیلی جالبه. کمی پیش، من آهنگ Last Dance موزیکال الیزابت رو در کنسرتم خوندم. بدنم اون موقع مثل یه خواننده شده بود، اما صحنهی موزیکال کاملا یک چیز دیگهاس، با یک حس و فضای متفاوت. به عنوان خواننده، من مرکز توجهم. اما توی موزیکال، کاراکتری که توسط لئو ساخته شده به نمایش گذاشته میشه، نه خود لئو.
🎤: نقطهای وجود داره که توش دو تا لئو با هم تلاقی داشته باشن؟ مثلا، استفاده کردن از احساسات کاراکتر موقع نوشتن آهنگ؟
🐱:وقتی در حال خوندنم، زمان هایی بوده که با حس کاراکتر ارتباط گرفتم. اما هنوز ترانهای ندارم که مربوط به جونگ تکوون نباشه. به عنوان مثال، ترانهای که از زبان فرسن باشه. اما الان، دارم فکر میکنم که میتونه جالب باشه. من وقتی دارم ترانه مینویسم، به این فکر میکنم که برای دو شخصیت اصلی داستان یا فیلم چه اتفاقی میفته. اما برای اولین بار، دارم فکر میکنم که ایدهی بدی نیست اگر از حس فرسن برای نوشتن استفاده کنم.
🎤: ماری انتوانیت هفتمین موزیکالیه که توش اجرا کردی. پس باید واژهی اتاق تمرین، صحنه، و عنوانِ “بازیگر موزیکال” برات آشنا باشه. درسته؟
🐱:بنظرم “بازیگر موزیکال” برای هر کسی که باهاش کار کردم آشنا باشه، بجز خودم! هاها. از وقتی که با کارگردان رابرت جانسون در ماتا هاری کار کردم، اون میگه که من بعنوان یه بازیگر خیلی پیشرفت کردم.
بقیهی ارشدها هم اینجوری از من تعریف کردن: ” فک کنم لازم نیست برای تکوون نگران باشیم. برای هر چیزی فقط یک بار توضیح لازمه”. ولی هر بار که اینو میگن، من جواب میدم: ” من هنوزم به علاقه، عشق و احساسات نیاز دارم!” من هنوزم میخوام تحت نظارت باشم. هر چقدر که ازم سوال بپرسید، نصیحتم کنید، و راهنمایین کنید، کاراکتر رو بهتر میسازم. فک کنم هنوز به خودم ایمان ندارم (خنده)
🎤: در ماری انتوانیت، کُنت فرسن چجور کاراکتری داره؟
🐱:هممم. اون نگرانی های زیادی داره. کاراکترش اصلا راحت نیست. چون نقشهای قویای رو قبلا بازی کردم، تمرکز میکردم که چطور میتونم با قدرت نمایش بدمشون. ولی فرسن دقیقا برعکسشه. همونطور که انتظار میره، موقعیتِ موزیکال دراماتیکه. اما چون بقیهی کاراکترها خیلی قویان، فرسن خیلی هم به چشم نمیاد. شاید خیلی چشمگیر نباشه، اما بنظر من یه راهی وجود داره که با اون بتونم کاری کنم تا ماری و مارگرید بیشتر بدرخشن. این روزا، هنوزم نگرانشم و سعی دارم پیداش کنم.
🎤:چند وقت پیش، عکسی از نمایشنامهی ماری انتوانیت آپلود کردی و گفتی “اونقدر سخته که نمیتونم بخوابم”. پس دلیلش این بوده؟
🐱:بله. اون روز، بعد از اینکه همه تمرینشون رو تموم کرده بودن، من تنها
یی برگشتم سر تمرین. حتی وقتی رفتم خونه، روی بعضی قسمتها گیر بودم. دوباره به نمایشنامه نگاه کردم، و بنظرم اومد که سخته. اون روز تمرینهامو تماشا کردم، و چیزای زیادی بودن که دوست نداشتم. طرفداران من کسانی هستن که از چیزایی که دربارش کنجکاون لذت میبرن. پس وقتی که چیزی سخت و دشوار باشه، حتی بیشتر از قبل منتظرش هستن. من این عکس و از قصد به اشتراک گذاشتم. چون باعث میشه طرفدارا بیشتر منتظر باشن، من سختتر کار کنم، و مسیرم رو تعیین میکنه.
🎤:فرسن اولین کاراکتریه که وارد صحنه میشه و آخرین نفریه که خارج میشه، پس مسئولیت شروع و پایان کار با اونه. بنظر میاد که این یه زحمت بزرگ روی شونههای توئه.
🐱:این یه مسئولیت خیلی بزرگه. در موزیکال The Last Kiss، رادولف اولین کاراکتریه که بعد از مقدمه وارد میشه، پس من اون موقع هم همین فکرا رو داشتم. این یه چیزی شبیه به جو موسیقیه، یعنی جنبهی پرزحمتش، یا یه چیزی که بیشتر مخصوص این موزیکاله. وقتی فرسن وارد میشه، قبلش خبر اعدام ماری رو شنیده، و در میان تراژدی قرار داره. من نگران این بودم که نمایش با احساسات خشن شروع میشه. خیلی سخت بود که از اون احساس به دیدار ماری انتقال پیدا کنم، و بعد دوباره به مرگ ماری فکر کنم.
🎤:فرسن مرد جوونیه که عاشق ماریه، آرمانگراست، و همچنین به عنوان یه سرباز وارد انقلاب آمریکا میشه. دوست داشتی روی کدوم یکی از این جنبه ها تمرکز کنی؟
🐱:وقتی داشتم برای این موزیکال آماده میشدم، خیلی دربارهی این که اکسل وُن فرسن چجوری بود، در تاریخ مطالعه کردم. در سالهای جوانیش، اون بهتر از هر کس حال مردم رو درک میکرد، در هنگام انقلاب کنارشون ایستاد و بهشون کمک کرد. همچنین، چون تجربهی جنگ انقلابی در آمریکا رو داشت، میدونست یه انقلاب چقدر میتونه ترسناک باشه، و واقعا سعی کرد دربارهش ماری رو آگاه کنه. ولی حتی همون کاراکترها، بعد از پیرتر شدن و داشتن شغلهای سیاسی، از مردم متنفر شدن. فکر میکنم که اونا احتمالا میدونستن ایستادن در کنار مردم چطوریه، و فکر میکردن که آیا این واقعا عدالته؟ فکر کنم ماری انتوانیت از تک تک افراد میپرسه که عدالت چیه. بنظرم این موزیکال نشون میده که چطور هر کدوم از ما موضعهای متفاوتی داریم، حتی اگر واقعا یه انقلاب و شروع کنیم، خواهان عدالت خالص باشیم و با شرایط روبرو بشیم، طرز فکرمون تفاوت میکنه. پس بنظر من اومد که فرسنِ واقعی چنین آدمیه، و میخواستم اونو تبدیل به کاراکتری کنم که به سمت پذیرش گام برمیداره. دلیل اینکه این کاراکتر رو از روی تاریخ ساختم، همینه.
🎤 بنظر میاد برای چیزایی آماده شدی که خارج از نمایشنامه بودن و به نمایش درنیومدن. بنظر میاد حتی تاریخ جهان رو مطالعه کردی؟
🐱هاها، من خیلی کار کردم. مثل The last kiss و ماتاهاری، این موزیکال بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده. حتی وقتی که نقش Tod که تخیلی بود رو در الیزابت بازی میکردم، باز هم باید بهخوبی دربارهی پیشزمینهی اون مطالعه میکردم.
وقتی برای این موزیکال آماده میشدم، دربارهی اتفاقاتی که در نیمه و اواخر قرن ۱۸ افتاده بود، اطلاعات زیادی به دست اوردم. مثلا، یه خانوم در زمان انقلاب به مرکز ورسای وارد شد، و لویی شانزدهم به این خاطر به پاریس بازگشت.
من دربارهی حبس و حمله به باستیل هم زیاد شنیدم. پس قادر بودم تمام این واقعیات رو به هم ارتباط بدم. فکر میکنم چون فرسن هم فرد باهوش و باسوادی بود، اون زمان دربارهی این موقعیتها میدونست.
🎤 بنظر میاد برای آماده شدن برای موزیکال یا نزدیک شدن به کاراکترها شیوهی مخصوصی داری. اینطور حس میکنم که از موقع ماتا هاری، داری به سوی پیشرفت گام برمیداری
🐱 من چیزهای خیلی زیادی از همکاران مُسن ترم یاد گرفتم.
مثلا طریقهی ساختن یه کاراکتر، چطور ایستادن روی صحنه، آداب و روش رفتار، چیزهای زیادی برای یاد گرفتن هست.
من هنوزم دارم به طور خصوصی در زمینهی خوندن و بازی کردن آموزش میبینم. اما فکر میکنم اینکه یاد بگیری چطور به عنوان یه بازیگر موزیکال زندگی کنی مسئلهی بزرگیه. مثلا کیم سئوهیون و کیم سوهیانگ که هر دو نقش ماری رو دارن، زمان زیادی رو روی صحنه صرف میکنن.
اون ها نه تنها نقش بازی میکنن، بلکه با خود صحنه هم بازی میکنن. من از اونا چیزای زیادی یاد گرفتم، و روند یادگیری بسیار جالب بوده. فکر میکنم لئویی که بازیگر موزیکاله، شخصیتیه که محصول این آموزشهاست.
🎤 نه تنها بخاطر کارمندای مسن تر، بلکه بخاطر نقشها و موزیکالهایی که توشون بازی کردی، رشد داشتی، درسته؟
🐱بله، میتونه واقعا همینطور باشه.
وقتی به ویدیوهای تمرین ماتا هاری در ۲۰۱۵ نگاه میکنم، واقعا خجالت میکشم. فک میکنم هنوزم مونده تا حرفهای بشم، ولی نمیتونم اون ویدیو ها رو تماشا کنم. حتی وقتی به طریقهی راه رفتنم نگاه میکنم با خودم میگم ‘چرا اونجوری راه میرفتم؟’
وقتی مشغول انجام The last kiss بودم، بازی کردن رو یاد گرفتم و با انجام دادنِ Elizabeth، خوندن رو. فکر میکنم که هر چقدرم کار کنم، باز هم چیزی برای یاد گرفتن دارم.
🎤دست اندرکاران توی اتاق تمرین خیلی ازت تعریف کردن. حالا بازیگری شدی که میتونن بهت اعتماد کنن
🐱بنظر میاد که کارگردان جوهانسون اینو گفته! اینطوری نیست که بهم اعتماد نداشته باشن، ولی وقتی داریم تمرین میکنیم، دربارهی جزییات ازم سوال میپرسن. ‘لئو، چرا داری اونجوری حرکت میکنی؟ اگر من جای تو بودم یجور دیگه حرکت میکردم’ در حین انجام پرسش، اونا کار رو عملی بهم نشون میدن.
اونا خیلی خوب بازی میکنن، در حدی که دوست دارم کوچکترین جزییات رو هم دنبال کنم. وقتی احساسات فرسن که ماری رو دوست داره نشون میدم، واقعا به گریه میندازتم.
🎤شنیدم که خیلی مراقب هوانگ مینهیون هستی، که نقشش با تو یکسانه. لحظهای بوده که اون مشابه زمانی رفتار کنه که تو تازه وارد موزیکال شده بودی؟
🐱بله، خیلی زیاد. مینهیون ۲۵ سالشه، و منم وقتی وارد موزیکال شدم دقیقا ۲۵ سالم بود.
وقتی خواننده ها وارد موزیکال میشن، عادتهایی دارن که خودشونم ازش بیخبرن. در مورد من، این عادت شیوهی راه رفتنم بود. چون بار اولم بود نمیدونستم، و نوناها و هیونگهای دست اندرکار واقعا خیلی چیزا بهم یاد دادن. دربارهی مینهیون هم، چیزای زیادی هست که بهش اطلاع دادم.
این آموزش نیست، چون خودم هنوز در حال یادگیری هستم. من حتی اونو به چت کاکائوتاک هم دعوت کردم. مینهیون کارشو واقعا خوب انجام میده، و منم تحسینش میکنم تا بتونه خیلی سریع پیشرفت کنه. اون یه دوست واقعا مهربون و بامزهس.
🎤الان دقیقا داری پدرانه لبخند میزنی. همراه با بازیگران پارک گانگهیون و سون جونهو، بنظر میاد که به انجام یه کار تیمی افتخار میکنی.
از اونجایی که هر ۴ نفر نقش یک نفر رو بازی میکنید، راهی برای هماهنگی بین ۴ بازیگر هست؟
🐱کارگردان ها و کارکنان میگن وقتی که ما با هم هستیم، خیلی خوبه. ما خیلی سر و صدا میکنیم. حتی وقتی هیچکس هیچکاری نمیکنه، همدیگه رو خیلی به خنده میندازیم.
جونهو هیونگ واقعا آدم بانمکیه. ولی وقتی گانگهیون هیونگ با ماست، به اون نگاه میکنه و میگه:” گانگهیون، تو در اصل آدم ساکتی نبودی؟”
وقتی چند نفر یه نقش رو بازی میکنن، به هم نزدیک میشن و نقاط قوت همدیگه رو میشناسن. فکر میکنم میتونن به پیشرفت هم کمک کنن، چون ما خیلی با هم حرف میزنیم.
مخصوصا گانگهیون هیونگ، چون وقتی داشتیم الیزابت رو تو شهرای دیگه اجرا میکردیم با هم صمیمی شدیم. ما
حتی خارج از فرسن، قسمتهای زیادی هستن که از بازیگرای دیگه دریافت کردم. وقتی تو یه دیالوگ گیر میکنم، با خودم میگم: ” اگه الان کیجون هیونگ بود، چیکار میکرد؟” و اونجوری راه حل و پیدا میکنم.
من ارشدهای خوب زیادی دارم: ریو جونگهان، شین سونگروک، کیم جونهیون، جئون دونگسوک. من از نقاط قوت اونا پیروی میکنم. این باعث پیشرفت من میشه، با این حال فکر میکنم که من شیوهی خودم رو میسازم.
🎤رویای لئو به عنوان یه بازیگر موزیکال چیه؟
🐱جوابش با اون چیزی که ابتدا موزیکال رو شروع کردم یکسانه.
وقتی که تماشاگران از سالن خارج میشن، نمیخوام فکر کنن ‘واو، لئو چقد باحاله.’ بلکه دوس دارم بگن: ‘عجب نمایش خوبی.’
بیشتر ازینکه طمع داشته باشم تا به عنوان نوع خاصی از بازیگر شناخته بشم، دوست دارم نمایش به شکوفایی برسه و بدرخشه.
امیدوارم هر پروژهای که توش کار میکنم، تبدیل به بهترین نمایشِ عمرِ تماشاگران بشه.🙂
🎤پس، برای اینکه تبدیل به بازیگر ایدهآلت بشی، کدوم مهارت رو برای تقویت کردن انتخاب میکنی؟
🐱رفتار! رفتاری که باعث بشه از هر کسی یاد بگیرم، با دقت و بدون سرسختی.
بنظرم خیلی مهمه که همیشه در برابر یادگیری منعطف باشم. وقتی کسی به نکتهای دربارهی خوندن یا بازی کردنم اشاره میکنه، اگر بپذیرمش و روش کار کنم، میتونم به خوبی به عنوان یه بازیگر پیشرفت کنم.
⚛️صحنهی آخر⚛️
‘چون تمایلات کمالگرایانه دارم، یه جوری هستم که خودمو زجر میدم. با پایین دیدنِ خودم، خودمو آزار میدم و مضطرب میکنم. اما در نهایت، این به داروی من تبدیل میشه.’⌛️